رویدادها آرشیو خبر ها
دیه گو هم رفت، اما دست خدا ماند

دیه گو هم رفت، اما دست خدا ماند

وقتی به معنای واقعی محبوبی برای هوادارات تفاوتی نمی کنه که چطوری هستی؛ چطور زندگی می کنی؛ چه اشتباهاتی کردی و یا حتی چطور تونستی به خودت ضربه زده باشی، تو برای اونها خاص هستی حتی با همین زندگی غیر معمول و نا سالمی که داشتی! چون برای انها فوتبال ات مهم است نه هیچ چیز دیگر و تو تونستی آن محبوبیت ویژه را پیش از همه افتضاحات کسب کنی، همان محبوبیتی که نه به راحتی دست یافتنی ست نه از دست رفتنی.

 

دیه گو برای همه خاص بود و شاید برای این خاص بودن هم نتوانیم دلیل قابل توصیفی پیدا کنیم، هرچند شاید چون بیشتر از هر فوق ستاره‌ ورزشی دیگه ای شبیه ما آدم‌های عادی رفتار کرد؛ اشتباه کرد، حماقت کرد، بلند شد، شکست خورد، موفق شد و باز اشتباه کرد، بارها و بارها این روند تکرار شد؛ روزهای سفید و سال های تلخ و سیاه، شکست ها و موفقیت ها، اما هرگز نتوانست از راهی که براش گذاشته شده بود، خارج شود و تا پایان در همان سیاهی های ویژه نام مارادونا ماند.

 

با این حال تفاوتی نمی کرد که از دیه گو اعجوبه ای بی نظیر صبحت کنیم و یا از آرماندویی که گرفتار مواد شده، دیه گو محبوب بود و برای توصیف چرایی این ماجرا هم واژه ای بهتر از همان «خاص بودن» پیدا نمی شود، چون این یه حس ویژه است که تنها در غالب همون حس قابل درکه.

 

آری، دیه گو آرماندو مارادونا واقعا خاص بود و هیچ کس مثل او نمیشد! درست مثل زمانی که در بیمارستان روانی بستری بود و گفت منم مارادونا هستم، همه خندیدند و گفتند هیچ کس ماردونا نمیشود!

 

و حالا دیه گو هم رفت، اما دست خدا ماند تا همیشه و این تنها توصیفی که من از مرگ یکی از اعجوبه های همیشگی دنیای فوتبال می توانم بگم.


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
طناز احدی مقدم
طناز احدی مقدم«خبرنگار»
ارتباط با نگارنده: